اولین بار از زبان داوید، همسرم، شنیدم که چیزی به نام «میز خاطره» هست. برای دیدن یکدست مبل به بازار رفته بود. با آقا ولی رفته بود؛ یکی از آشنایان که در کار ساخت مبل و وسایل چوبی است. در گشت وگذارشان در بازار، داوید از یک میز خوشش آمده بود. آقا ولی گفته بود این «میز خاطره» است. فعلاً به کارمان نمیآید. ما دنبال چیز دیگری هستیم. «میز خاطره»! سرچ میکنم. در یکی از سایتها نوشته: «اگر لوازم خاطرهانگیز دارید و از به نمایش گذاشتن آنها لذت میبرید، شما هم باید یک میز خاطره برای خود داشته باشید.» عکسهای «میز خاطره» را میبینم: یک میز سادۀ گرد و یا چارگوش و یا هر شکل دیگر. بعضیشان از فرط سادگی رومیزی دارند و ترجیحاً از جنس ترمه یا شبه ترمه تا بیشتر به چشم بیایند. عجب! در خانۀ پدرم چنین میزی هست که روی آن به تناوب در طی سال عکسهای نوه ها جا میگیرد و عید که میشود، سفرۀ هفتسین روی آن پهن میشود. ما هم میز خاطره داریم! فقط اسمش را نمیدانستیم. اما حالا دیگر اسم دارد. حالا میتوانیم خطابش کنیم: «مریم، یه قاب درست کن برای این عکس. میخوام بذارمش روی میز خاطره.» حالا من و مریم و احتمالاً بقیۀ اعضای خانواده دقیقاً میدانیم منظور کدام میز است.
این یک داستان واقعی بود، نه از «عرفان دینی و خلاقیت ریاضی»، آنطور که روی جلد «نامگذاری بر بینهایتها» میگوید؛ بلکه از زندگی عادی و مواجهۀ من با چیزی که «نام» آن را نمیدانستم و شگفتی من از این موضوع که چطور چیزی که جلوی چشمم هست و به آن توجه ندارم، ناگهان موجودیت پیدا میکند و شیء و شخصیتی میشود قابل اعتنا. و اما «عرفان دینی و خلاقیت ریاضی»؛ «گراهام از سه سال پیشتر بحثهایی را با ژانمیشل کانتور، ریاضیدان فرانسوی، در باب دین و ریاضیات شروع کرده و به پیشنهاد او در جستجوی این ریاضیدان روسی بود.» کدام ریاضیدان؟ ریاضیدان سرشناسی در مسکو که «طرفدار یک اعتقاد دینی موسوم به نامپرستی است؛ اعتقادی که از جانب کلیسای ارتدوکس روسی بدعت محسوب میشود. این ریاضیدان، بدون اعلام صریح، تلویحاً اشاره کرده بود که نامپرست است و این بدعت دینی به نحوی با ریاضیات مرتبط است.»

«گراهام، آمریکایی متخصص در تاریخ علم، از مدتها پیش پی برده بود که پیدایش مکتب معروف ریاضی مسکو در اوایل سدۀ بیستم داستان جالبی دارد که به آن پرداخته نشده است. کانتور پس از مطالعۀ کتابی از گراهام که به این موضوع اشاره میکند، بلافاصله با او تماس میگیرد و میگوید که مطالبی دربارۀ این وقایع میداند.» اما داستان فقط دربارۀ ریاضیدانهای روسی نیست، دربارۀ ریاضیات فرانسه و جهان نیز هست.
هر دو نفر شروع میکنند به کاوش عمیقتر موضوع؛ و در مورد آغاز نظریۀ مجموعهها در فرانسه و نامپرستی در روسیه هرچه مییابند مطالعه میکنند و در پی افرادی در هر دو کشور میروند که میتوانند در این باره بیشتر بگویند. چه ارتباطی میان نامپرستی و ریاضیات وجود دارد؟ «نامگذاری بر بینهایتها» سرگذشت دستاورد پیشگام یک ریاضیدان آلمانی روسیتبار است که فرانسویها آن را رونق و توسعه دادند، اما در ادامه این روسها بودند که توانستند آن را پیش ببرند و به نگرشی بنیادین تبدیل کنند.
«در مرکز داستان، تعاملی قرار دارد که در آغاز قرن بیستم بین ریاضیدانانی که روی نظریۀ مجموعهها کار میکردند و پیروان بدعت دینی نامپرستی در روسیه صورت گرفت.» اصولاً هر چیزی که مربوط به روسیه باشد و البته نامهای روسی من را مجذوب خودش میکند: پروفسور دیمیتری یِگوروف و پدر روحانی پاوِل فلارِنسکی به عنوان رهبران نامپرستی که متهم بودند به جادو و چندخدایی، صومعۀ پانتالیمون روی کوه آتوس در یونان که میگویند زادگاه نامپرستی است، بینهایت و این که چطور میتوان آن را تعریف کرد، این که حتمیّت و قاطعیت ریاضی چطور جان آدمی را به درگاه الهی نزدیک میسازد، آشنایی با گئورگ کانتور، ریاضیدان آلمانی روسیتبار که طی سی سال کار فشرده «مبانی نظریۀ عمومی مجموعهها» را پایهگذاری کرد و در آن، ایدههای متافیزیکی را در مورد «ریاضیات آزاد» بسط داد و … و در نهایت، نامگذاری و نامپرستی و ریاضیات، عرفان و این که «نامیدن موجودیت دادن است.»
قسم به توابع و دیفرانسیلها و انتگرالها و هرچه که در رشتۀ ریاضیفیزیک نظام قدیم در دبیرستان علامه امینی کرج خواندم و نفهمیدم، قسم به گچ تخته سیاه که آقای یزدانی، دبیر ریاضیات جدید، را به سرفه میانداخت وقتی مجموعهها را برایمان توضیح میداد، اگر کسی پیدا میشد و اشارهای به ریاضیات از منظر این کتاب میکرد، هرگز هرگز از خواندن ریاضیات دست نمیکشیدم و راهبهای میشدم در صومعۀ نامپرستان.
حتی اگر نیکولای لوزین میگفت: «همهچیز یک خیالپردازی و بازی با نمادها به نظر میرسد، علیرغم این که مهمترین نتایج را به دست میدهند.»
راستی نگفتی داوید، قیمت آن «میز خاطره» چند بود؟
پینوشت: «نامگذاری بر بینهایتها» را که داستانی واقعی از عرفان دینی و خلاقیت ریاضی است، انتشارات فاطمی با ترجمۀ رحیم زارع نهندی منتشر کرده است.